1- حکایتهای ازوپ (Aesop’s Fables) :
درمورد ازوپ اطلاع دقیقی دردسترس نیست فقط هرودت تاریخ نگاربرجسته، اورا ای ازاهالی ساموس مـی داند کـه درسده ششم قبل ازمـیلاد مـی زیسته هست درهرصورت اوهرکه بوده هست حکایت های جالبی را جمع آوری کرده وآن حکایتها رابه صورت شیرین آفریده هست آن گونـه کـه مـی گویند این حکایتها دربرابری باادبیـات ما بیشتر بـه کلیله ودمنـه ومرزبان نامـه شباهت دارند البته حتما به این نکته هم توجه داشت داستانـها وحکایـات شاعران ونویسندگان ما هم شباهت زیـادی بـه حکایـات ازوپ دارند کـه نشان دهنده اقتباس آنـها ازاین حکایـات هست مثل چوپان دروغگو، روباه و زاغ.از ماست کـه بر ماست (ناصر خسرو ) عاقبت گرگزاده گرگ شود (سعدی ) جوجه را آخر پاییز مـیشمرند، داستان بـه شکار رفتن شیر و روباه و الاغ (مولوی ) داستان منجم (عبید زاکانی ) گربه دستش بـه گوشت نمـیرسید...، جیک جیک مستونت بود یـاد زمستونت بود؟ و نمونـههای پر شمار دیگر از این جملهاند.این حکایـات بـه زبان فارسی ترجمـه شده هست .
2- ژان دولافونتون :
شاعرونویسنده اخلاق مدارفرانسوی کـه درقرن هفدهم مـی زیست و داستانـهایی رابرای کودکان ونوجوانان نوشته هست مـهمترین آثاراو افسانـه های دولافونتون نام دارد کـه روباه وزاغ نیز درآن گنجانده شده هست علاوه برآن کتاب موش شـهری وموش روستایی نیز از آثار خوب ومعروف اوبه شمارمـی روند. ع از نوشته حسابدری برای پرو اکثر داستانـها وافسانـه های او برگرفته ازحکایـات ازوپ مـی باشد.شعرروباه وزاغ دولافونتون راایرج مـیرزا ، حبیب یغمایی ونیر سعیدی بـه فارسی ترجمـه کرده اند کـه درزیر هرسه ترجمـه را مـی خوانیم
«روباه و زاغ» ترجمـه حبیب یغمایی
زاغــــــکی قالب پنیری دیـــد بـه دهـان برگرفـت و زود پریــد
بر درختی نشست درون راهـی کـه از آن مــیگذشـت روباهی
روبه پرفــریب و حیلتســـــاز رفت پای درخت و کـــــــرد آواز
گفــت بـه به چــقـــدر زیبایی چه سری چه دُمـی عجب پایی
پروبالت ســیـاهرنگ و قشنگ نیست بالاتر از ســـیـاهی رنگ
گرخوشآوازبودی وخوشخوان نبـودی بهـــتر از تو درون مــــرغان
زاغ مـیخواست قار قار کنــد که تا کــــه آوازش آشـــکار کنــــد
ط افتادچون دهان بگشود روبهک جست و ط را بربود
«روباه و زاغ» ترجمـه ایرج مـیرزا
کــــلاغی بـه شـــاخی جــایگـیر
به منـــقار بگـــرفته قـــــدری پنیر
یکی روبهــــی بوی طعمـه شنیـد
به پیــــش آمــد و مـــدح او برگزید
بگفـــتا: ع از نوشته حسابدری برای پرو «سلام ای کلاغ قشنگ!
که آیی مرا درون نظر شوخ و شنگ!
اگــــــــر راستـــــی بــود آوای تو
به ماننــــد پـــرهای زیبــــــای تو!
در این جنگل اکنون سمندر بودی
بر این مــرغها جمله سرور بودی!
ز تعریف روباه شـــــد زاغ، شــــاد
ز شــــادی بیـاورد خــــود را به یـاد
به آواز خـواندن دهان چون گشود
شـــــکارش بیـافتـاد و روبـــه ربود
بگــفتا کـــه: «ای زاغ این را بدان
که هربود چرب وشیرینزبان
خــــورد نعمت از دولت آنی
کـــه بر گفت او گـوش داردبسی
هماکنون به چــربی نطق و بیـان
گــــرفتـــم پنیر تــو را از دهــــان
«روباه و زاغ»ترجمـهخانم نیّر سعیدی
بامـــــدادان رفت روبـاهــــــــی بـه بـاغ
دیــــد بنشسته اســت بر بامـی کلاغ
نشــــئه و شـــــادی بیاندازه داشت
زیر منــــقارش پنیـــری تازه داشـــــت
گفـــــت درون دل روبه پـرمـــــکر و فــــن
کـــــاش بود این لقمــه اندر کـــام من
با زبانــی چــــرب و با صــــد آب و تاب
گفــــت بعد با وی که: ای عالیجــناب
از همـــــه مــرغان این بســتان سری
وه! چـــه مـهرویی چــه شوخ و دلبری
اینچنیــــــن زیبــــا نــدیدم بــال و پــر
پر و بال توســــت این یـا مشـــــک تر!
خــــود تو دانـــــی من نیَم اهل گزاف
گــــر بُرندم ســـــر نمـیگــویم خلاف
گـــر تو با این بال و این پرواز خـــوش
داشـــتی بانگ خــوش و آواز خــوش
شـهره چون سیمرغ وعنقا مـیشدی
ســـــاکـن اقـــلیـم بالا مــیشـــدی
غـــره شــد بر خـــود کلاغ خودپسند
خـــودپسند آسـان فتــد درون دام و بند
که تا کـــه منقار از پی خــواندن گشــاد
لقمـهی چـــرب از دهـــــانش اوفتـــاد
نغمــه چون ســر داد درون شور و حجاز
کــــرد شیـــرین کـــام رند حیلهســاز
شـــــد نصــیب آن محـــــیل نابکــــار
طعمـــهای آنســـان لـــذیذ و آبــــدار
گشــت روبه چون زحیـــلت کامــــکار
داد انـــدرزی چــــــو درّ شـــــاهــــوار
گفـت هر جاخودپسندی ساده است
چــاپلوسـی بر درش استـــاده است
آن تملـــقپیشـهی رند هـــوشـــمند
نان خــــورداز خـــوان مــرد خودپسند
3-مـیرزاعلی اکبر صابر :
ميرزا علي اکبر صابر شاعر آذربايجاني دوره مشروطه و صاحب کتاب "هوپ هوپ نامـه" نیز حکایت روباه وزاغ رابه ترکي آذربايجاني ترجمـه و به نظم درآورده است. ع از نوشته حسابدری برای پرو صابر همان شاعري هست که درون مجله ملانصرالدين شعرهايش چاپ مي شد و نسيم شمال بـه محض چاپ شعرهايش آن را بـه فارسي (البته بدون ذکر ماخذ) ترجمـه مي کرد
پنــــدیر آغــــزینـــدا بیـــــر قــارا قـارقـا
اوچــــاراق قــــــوندی اوجـــــا بوداغــا.
تولکی گورجـک یـاواش – یـاواش گلدی،
اینــدیریب باش، ادبلـــه چــومبه لــدی
بیــر زامان حســـرت له قارقایـا ســاری
آلتــدان آلتـدان ماریتدی باش یوخاری.
دیـــدی:احســـن ســـنـه،آقـارقـا آغــا !
نـه نزاکتـــله قونمـــوســـان بوداغــــا !
بـه زه دیـــن سـن بو گون بیزیم چمنی،
شـــــاد قیلـــدین بو گلمــگین له منی.
توکـــلــرین دیرایپـــک کیمـــــی پارلاق
بد نظــــر دن وجـــودین اولسون ایراق !
بو یقین دیر کـــه وار سوملی سسین،
اوخـــو،ورسیــن منـه صفـــا نفســـین !
بیله ســــــوزدن فرحــــله نیب قـارقـا،
آغــزینی آچـدی،تا کـه ایتسین – قا ! -
قــاایدیرکــن هنـــوز بیرجـــه کــــــره،
پنـــــدیری دیمدیگین دن اینـــدی یره
تولکـــی فورا هـــواده قاپــدی یــدی؛
قـــارقـــایـا طعــنـه ایله بویلــه دیـــدی:
اولماسـایدی جهاندا سارساقلار1،
آج قــــالاردی یقین کــه،یـالتاقلار2
نتیجه گیری :
آنچه کـه معلوم هست حکایت اصلی روباه وزاغ درقرن ششم پیش ازمـیلاد توسط ازوپ خلق شده وسپس توسط شاعر فرانسوی دولافونتون بـه نظم کشیده شده هست وبعدازآن بـه صورت های متفاوت بـه فارسی ترجمـه شده هست . وتوسط علی اکبر صابر طاهرزاده هم بـه ترکی بـه نظم درآمده هست .
1- سارساق : احمق ، ابله ، نادان 2- یـالتاق : چاپلوس ، متملق
موضوعات مرتبط: شعروادبیـات ، فرهنگی اجتماعی انتقادی
[بهنام رحمتی سجهرود - پاراسس ع از نوشته حسابدری برای پرو]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 20 Jul 2018 09:35:00 +0000